Confusion



امشب شب خیلیییی بدی واسمه!خیلی بدشاید تنها کسی تو زندگیم که حاضرم براش بمیرم یا بیشتر از مردن واسش زندگی کنم نابود شد .از کنکور متنفرم.از کشورم.از زندگیم

ناراحتی اون منو داره می کشه!دلم همون خواهریه بچگیامونو میخواد:(همونی که کلی تخیل داشت و سرزنده بود .خواهر مو میخوام قبل از اونی که رویاهاش جلوی چشماش جون بده.میدونم بیشتر از کنکور واسه چی ناراحته .ولی نمیخوام بگم ، نمیخواد بهم بگه .ولی میدونم.و این اذیتم میکنم که چقدرررر این بشر تحت فشاره.میون این گیری ویری امشب یاد کسی که عاشقشم داره دیوونم میکنه.من آدم احساساتی نیستم!تا هرچی تونستم احساسات مو سرکوب کردم و هنوزم از ادمای احساسی و رئوف و فلان بیزارم ولی امشب عجیب میخوامش کاش هم چی درست بود و امشب با خنده میتونستم موهاشو شونه کنم و ببافم که هی دم به دقیقه نچسبن به گردنش و لجشو در نیارن


نمیدونم چی شد.چرا؟واقعا عاشقش شدم.از این موضوع خوشحال نیستمنمیخوام طرد شماز همه.نمیخوام وقتی حس مو میفهمه پرتم کنه بیرون و  واسه همیشه ازم متنفر شهالبته الانم فکر کنم دیگه دوستم نداشته باشه و ازم خوشش نیاد:/از بس وقتی می‌بینمش به هول و ولا میرفتم و هیزی میکنم.دست خودم نیست:/یک بار مچ خودمو گرفتم که به سینه هاش زل زده بودمبعد همش عذاب می کشم که چند نفر دیگه منو تو همچین حالتایی دیدنواقعا هیچ تحریکی نسبت به پسر جماعت حس نمیکنم:/اون پسرهایی که روشون کراش دارم همشون گی هستن:/اوایل باورم نمی شد ولی حالا که دقت میکنم همه کراشام گرایشات نه دارن.دوستش دارممممم.ولی امکان نداره بهش بگم.امکان نداره از دستش بدم!چقدر من بدبختمکاش میشد اونم دوسم داشته باشه.مگه چه اشکالی داره که منم بتونم عشقمو داد بزنم:/؟! میترسم از کسایی که وقتی منو بفهمن دیگه منو نخوان


آخرین مطالب

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها